یک زوج جوان در کنار هم زندگی می کنند ، آنها با پول مشکل دارند. آنها درخواست تبلیغاتی کردند که برای دختران با ظاهری خوب نوشته شده است. به زودی مرد جوانی آمد و بی پرده گفت - او دختر را برای رابطه جنسی می پردازد. پسران از اینکه فریب خورده بودند عصبانی شدند ، اما او پول را نشان داد. یک دوست گفت: پول بد نیست ، شما فقط می توانید فریب خورده باشید. مشتری موضوع را تا فردا به تعویق انداخت ، دختر را درست روی میز گذاشت و مانند دوست دختر خود لعنتی کرد. او بچه های کوچک خود را می بوسد ، بیدمشک سرطانی خود را از پهلو می کشد و دوستش سر و پاهایش را محکم نگه می دارد. از دوست در شرایط دشوار پشتیبانی می کند. اگرچه او به سختی بار او را تحمل عکس های سکس خارجی می کرد ، اما به نظر می رسید چند بار با یک غریبه برخورد کرده است.