دختری زیبا برای امتحانات در خانه آماده می شد و ناگهان رایانه وی کار خود را متوقف کرد. از آنجایی که این دوست پسر هیچ پولی نداشت ، تصمیم گرفت دوست دختر زیبایش را به یک دوست پسر ثروتمند بفروشد و از پول دریافت شده برای خرید لپ تاپ مورد علاقه خود استفاده کند. از آنجا که در حال حاضر راه دیگری وجود نداشت ، دختر قبل از چشمان کاکلولد موافقت کرد که تسلیم شخص دیگری شود. یک پسر ثروتمند بلافاصله هجوم آورد و یک عضو جالب را به یک غریبه نشان داد. بعد از اینکه جوجه ذهن او را عكس كير توكس تشکیل داد ، او یک مهمانی عالی را به مهمان داد و روی مانیتوی خود پرید.